خانه > جمعه > پرسه در متن > زبان فارسی «زبان باز» | |||
زبان فارسی «زبان باز»داریوش آشوریاین روزها از زبانِ زبانشناسان، زباندانان و مترجمان، و همچنین روزنامهنویسانمان شاهد طرحِ مسایل زبانِ فارسی در قلمروِ برخورد با جهانِ مدرن و دستآوردهای علمی و فلسفی و تکنولوژیک آن هستیم؛ مسایلی که ناگزیر بنیاد زبانی نیز دارد و پاسخ زبانی به نیازهای خود را نیز میطلبد. طرحِ مسالهی تنگناهای زبانِ فارسی در روزگار کنونی و کوشش برای پاسخگویی به نیازهای این زبان در کار تالیف و ترجمهی متنهای فلسفی و علمی و فنی نشانهی نیکیست از آنکه ما در این دهه به صورت جدیتری با مسالهی علم و توسعهی زبان در رابطه با آن رویارو شدهایم. به عبارت دیگر، جدی گرفتنِ مسالهی زبان و اندیشیدن به آن نشانهی جدیتر شدنِ ذهنیّتِ علمی در میان ماست. من نیز، چنان که میدانید، از کوشندگانِ جانسختِ این راهام و از حدود چهل سال پیش بخش بزرگی از وقت و نیروی پژوهندگی و نویسندگی خویش را صرف اندیشیدن به تنگناهای زبانیمان، همچنین بیماریهای زبانیمان، کردهام و با همه سختیهای این دوران، تا جای ممکن، به بازشناسی و بازسازی زبان فارسی در حوزهی فلسفه و علوم انسانی پرداختهام. گردآوری مایههای واژگانی، وارسی چند و چونِ آنها، و کوشش برای واژهسازی به نیّتِ مایهورتر کردن و تواناتر کردن زبانِمان نیز بخشی اساسی از این کوششها بوده است. اندیشیدن به کار ساختارِ نوشتاری جمله در فارسی و چگونگی وارستن از تنگناهای سنتی آن نیز در این روند جایگاهی مهم داشته است. دستآوردهای اندیشهگری من در کارِ زبان به صورت مقالههایی منتشر شده است و در زمینهی واژگان و واژهسازی نیز «فرهنگِ علوم انسانی»، با دو ویراست، گواهِ آن است. در این راستا، کتابِ «زبانِ باز» آخرین دستآوردِ من در این زمینه است که میکوشد پرتوی نظری به کل مساله بیندازد. آنچه از سالها پیش کمبودِ آن را احساس میکردم، نبودِ یک درآمدِ نظری به کّلِ مساله بود. یعنی، اینکه ما هرگز از خود نپرسیدهایم که در اساس با چگونه مسالهای سر و کار داریم و معنایِ کوششِ ما برای سازمان دادنِ خودآگاه و ناخودآگاهِ دوبارهی زبانِمان چیست و چه ضرورتهای زورآوری ما را در این جهت میکشاند. چند دهه کار پژوهشی در زمینهی واژگان و ترمشناسی علوم انسانی و کوشش برای پاسخگویی به کمبودهایِ زبانمان در برابرِ زبانِ انگلیسی پرسشهایی را پیش آورد که «زبانِ باز» برای پاسخ دادن به آنهاست. کند و کاو در واژگانِ علوم انسانی رفتهرفته مرا به گشت و گذاری در قلمروِ ترمشناسی علوم طبیعی و آگاهی یافتن از چند و چونِ آن نیز کشاند. از سویِ دیگر، آشنایی با گسترهی عظیمِ واژگان و روانی و آسانیِ ساخت و سازِ آن در زبانهای اروپایی ذهنِ مرا به این پرسش کشاند که آن زبانها مایهی واژگانیشان را برایِ ساخت و سازِ واژهها و ترمهای تازه از کجا میآورند و چه شگردهایی برای آن دارند. زیرا این مایهها و شگردها هستند که به نیازهای عظیم و بیپایان زبانی در قلمروِ علوم طبیعی و انسانی، همچنین تکنولوژی و ساخت و سازِ زندگانیِ مادّی و معنویِ مدرن، با رشد و گسترشِ بینهایتشان، پاسخ میدهند. از سویِ دیگر، زبانی مانندِ فارسی در واگردانِ آنها به خود چرا گرفتارِ تنگناهای فراوان و آشوبزدگیست. پاسخ گفتن به چنین پرسشِ کلانی نیازمندِ چند سال صرفِ وقت، مطالعه و اندیشهگری بر سرِ مسالهای بسیار دشوار بود که تا این زمان چنانکه باید اندیشیده نشده بود. حاصلِ آن همین کتابِ کوچک است که بناست امروز در این مجلس دربارهی آن گفت و گو شود. من، برایِ روشن کردنِ مساله برای خود، یعنی بهعنوانِ مسالهی تاریخی، فرهنگی، زبانیِ خود، ناگزیر میبایست آن را از دیدگاهی دیگر بنگرم که چهبسا برای زباندانان و زبانشناسانِ اروپایی به این صورت هرگز طرح نشده است. زیرا آنان پا به پای رشد علوم و تکنولوژی، و در کل تمامی شکل زندگانی انسان در جهان مدرن، با تکیه بر زمینهی تاریخی زبانهاشان در بستر فرهنگِ اروپایی به مطالعهی زبان و نیز توسعه دادنِ آن دست زدهاند و در این راه رابطهی هرگز نبُریدهی زبانهای مدرن با زبانهای کلاسیک یاورشان بوده است. در نتیجه، به نظر نمیرسد که با مسالهی توسعهی زبان در بسترِ جهانِ مدرن به صورتِ یک مشکل بزرگ و پیچیده برخورد کرده باشند، آنچنانکه ما ناگزیر برخورد میکنیم. به عبارتِ دیگر، آنان دربسترِ «زبانِ باز» به دنیا آمده و بالیدهاند و چنین زبانی از نظرِ ساختار، براساسِ پیشزمینهی تاریخی و فرهنگی و زبانیشان، به آنان پیش داده است، حال آنکه ما ناگزیر بر الگوی زبانی آنها میباید زبانِ خود را در جهتِ نیازهای زندگانیِ و علم و اندیشهی مدرن از نو بیاراییم. به عبارتِ دیگر، کسی که میخواهد از دیدگاهِ فرهنگ و زبانی کمابیش بسته و هراسان از دگرگونی به مسالهی توسعهی زبان بپردازد، ناگزیر با راهبندهای روانی و فرهنگی بسیار رویارو میشود که میباید بر آنها چیره شود و به پای خود راهی ناهموار را لنگلنگان و سِکنـَدریخوران بپیماید تا شاید بتواند از تنگنایی که در آن گرفتار است، بهدر آید. کتابِ «زبانِ باز»، با همه کوچکیاش، زمانِ دراز و انرژی فراوانی برده است تا نویسندهی آن سرانجام گمان کند که از دل تاریکیها به روشنایی نزدیک شده و توانسته است پرتوی آغازین بر مساله بیندازد و آنگاه جسارت ورزد و آن را عرضه کند. این کتاب هنوز از نظر من تمام نیست و بهویژه بخش مربوط به زبانِ فارسی را در آن تمام نکرده ام. خستگی فراوان براثر سالیان دراز کار شبانهروزی فکری و قلمی علتِ ناتمامی آن است. از سوی دیگر، شوق آن را داشتهام که دستآوردهای نظری این پروژه را به اهلِ آن عرضه کنم. و این کار را همچنین به این امید میکنم که از میان نسلهای جوانتر جویندگان و پویندگانی را برانگیزد تا به این میدان درآیند و این کار را دنبال کنند و کمبودهای آن را جبران کنند. برای من مایهی شادمانیست که این کتاب توجه اهل نظر را جلب کرده و چنین مجلسی برای آن بر پا کردهاند. دو تن از سخنگویانی که بناست در این مجلس به بررسی آن بپردازند، آقایان علیمحمد حقشناس و کامرانِ فانی، از صاحبنظرانِ برجستهی حوزهی مسایل زبان و همچنین از دوستان دیرینهی مناند. با کارهای سنجیدهی آقای علی صلحجو هم در زمینههای نظری و زبانشناختی ترجمه آشنا هستم و از آنها بهره بردهام. از این دانشوران سپاسگزارم که بررسی کتاب را در این مجلس پذیرفتهاند. همچنین از برگزارکنندگانِ آن در شرکت شهر کتاب که با برگزاری چنین مجلسهایی خدمت فرهنگی پرارزشی برای کار نشر و پرورش اندیشه انجام میدهند. جای دریغ است که در این مجلس حضور نمیتوانم داشت. اما، بیگمان دورادور از نقدها و نظرهایی که در آن طرح میشود بهرهمند خواهم شد. |
لینکدونی
آخرین مطالب
موضوعات
آرشیو ماهانه
|
نظرهای خوانندگان
دست مریزاد. از پروردگار برایات آرزوی تندرستی میکنم. سرانجام زمانی خواهد رسید که ارزش کارهایات بیش از این شناخنه شود.
آ.ق.
-- بدون نام ، Sep 5, 2008این طرز نوشتن با اضافههای اضافه و «ی»های اضافه، حواس خواننده را پرت میکند و این یعنی یک عیب. نوشته خوب آنست که خواننده را مستقیماً به معنی برساند نه اینکه نگاشتهها همواره به جلوی چشم بپرند و حواس را از معنی منحرف کنند. هیچکس حق ندارد به دلخواه خود در طرز نگارش رایج یک زبان دست ببرد بهجز یک مرجع اصلی و رسمی مانند فرهنگستان زبان آن هم با بررسی فراوان. هیچکس حق ندارد خودسرانه با طرز نگارش یک زبان بازی کند، حتی شما استاد گرامی. زبان رسم و رواج و یکدستی و استاندارهدایی برای خود دارد و نمیتوان هر چند سال یکبار آن را بازیچه دست و نظر این فرد و آن فرد کرد.
-- بدون نام ، Sep 5, 2008ترجمهی..توسعهی..مسالهی..نشانهی..حوزهی
...زمینهی..مایهی..دربارهی..رابطهی..نویسندهی
مایهی..حوزهی..دیرینهی..سنجیدهی..
-- بدون نام ، Sep 6, 2008دوست گرامی! نمی دانم شما در چه سن و سالی هستید. اگر بیست سی سال پیش را به یاد داشته باشید تا آن زمان "بی" و "می" و "به" و"تر" هم به پس یاپیش کلمه ها می چسبیدند و همه مثلن می نوشتند" بیمعنی، مینماید، بطرف، بیشتر و مانند این ها. ولی اکنون همه ی این حروف اضافه جدا نوشته می شوند و کمتر کسی است که اعتراض کند از معنی به دور می افتد. مسئله سر عادت کردن است. شما هم تاچندی دیگر به این "ی" اضافه عادت می کنید. زبان فارسی هیچگاه رسم خط یک دستی نداشته و هرگز هم نخواهد داشت، چرا که این زبان نگاره به قول محمد رضا باطنی، اصلاح ناپذیر است. درضمن، داریوش آشوری اگر درایران زنده گی می کرد بی برو برگرد عضو فرهنگستان ایران می بود.
-- بدون نام ، Sep 6, 2008بعداز پخش گزارش راديو همايش(هفت ونيم بعدازظهرشانزدهم شهريور) درباره جلسه نقد «کتاب باز» واظهار نظرهاي کم - و - بيش (به سبک خود استاد نوشتم )منفي اشخاصي که استاد آشوري چشم به راه تمجيدشان بودند، شايسته بود اين نوشته استاد را حذف ميکرديد .
-- سروستاني ، Sep 6, 2008(بدون نام ،Sep 6,2008)دوسطر به پايان اظهار نظرشان ، «زندگي» را «زنده گي»نوشته اند. ايشان عقيده دارند:زبان فارسي هيچگاه رسم خط يک دستي نداشته و هرگز هم نخواهد داشت...بد نيست آقاي آشوري ايشان را هم ارشاد کنند.
-- کيوان ، Sep 6, 2008با درود،
افزودن "ی" مستقل به اضافه های دستوری در زبان پارسی، یا جدا کردن "می" از افعال، و بکار گیری "های" به طور مجزا از کلمه ی پیشین خود و مانند آنها، از مصوبه های فرهنگستان زبان پارسی در ایران پیش از انقلاب است. (البته تبصره هایی هم در مورد آنها وجود دارد که در این جا به آن نمی پردازم.)
این که این "ی" یا "می" و غیره در نگارش چاپی (عمدتاً از نوع کامپیوتری آن) به این شکل در می آید و فرضاً به دلایل گوناگون متن را مغشوش و خواننده را گیج می کند از تقصیرات فرهنگستان و انسانها نیست که از ضعف درونی برنامه ی فارسی نگاری است که برای کامپیوتر ها نوشته شده اند. این نقیصه صد در صد قابل رفع است اگر که روی برنامه نویسی آن اندکی بیشتر کار شود.
با سپاس،
-- bnob ، Sep 7, 2008گرامی کیوان! کار آشوری و مانندان او "ارشاد" نیست. این کار را دیگران دارند برسر منبر انجام می دهند. کار آشوری تلاش درراه برون رفت از این آشوب سرگیجه آور رسم خط فارسی ست. پیش از آشوری هم میرشمس الدین ادیب سلطانی، مترجم کانت، در سی و پنج سال پیش کتابی نشر داد به نام "درآمدی به شیوه ی خط فارسی"، که در آن با واکاوی پیشوندها و پسوندها و روی هم رفته اجزا واژگانی زبان فارسی، شیوه ی نگارشی پیش نهاد کرد. این کتاب از چنان مایه ی علمی ای برخوردار بود که گمان می رفت ازآن پس همه شیوه ی نگارش پیش نهادی او را در پیش خواهند گرفت. ولی چنین نشد. چرا؟ چون همان طور که دربالا از محمدرضا باطنی زبان شناس نقل کردم، زبان نگاره ی فارسی اصلاح ناپذیر است. در مورد نوشتن زنده گی به جای زندگی هم شاملو ی شاعرمان سالیان سال این واژه را این چنین نوشت و من هنوز دلیل زبان شناختی ای ندیده ام که چرا برای ساختن اسم از صفت مفعولی "زنده" با افزودن پسوندِ "گی"، این واکِ آخرین را انداخت و آنرا به شکل "زندگی" نوشت. وباز ازاین جمله اند: شیقته گی، خسته گی، مرده گی. آیا این جز تکرار و خو کردن به شیوه ی نوشتن گذشته گان دور دورمان است؟
-- بدون نام ، Sep 7, 2008من هم معتقدم که الفبای عربی که امروزه برای نگارش فارسی هم ار آن استفاده می شود قابل اصلاح نیست. ولی چون درصد زیادی از کلمات فارسی ریشه عربی دارد، کمتر کسی متوجه این مشکل است.
-- بدون نام ، Sep 7, 2008از رادیو زمانه سخت سپاس گزار می شدم اگر چکیده ای از نظرات کامران فانی و علی محمد حق شناس را که در این نشست بیان کرده اند به آگاهی ما می رساند. با درود
-- بدون نام ، Sep 7, 2008درود بر آشوری!
-- محمّدِ غفّاری ، Sep 22, 2008در دیدگاه من اگر نام این کتاب: زبان آزاد - بود، به فارسی زیباتر بود. زبان باز - کمی بوی ترجمه می دهد.
-- آرش شریف زاده عبدی ، Sep 25, 2008