خانه > جمعه > پرسه در متن > امری که هم لعن است و هم برکت | |||
امری که هم لعن است و هم برکتناصرغیاثیhttp://naserghiasi.com/[email protected] نمایشگاه کتاب امسال فرانکفورت از چهارشنبهی گذشته افتتاح شد. مهمان امسال این نمایشگاه کشور ترکیه است. فریدون زعیماوغلو، نویسنده، نمایشنامهنویس و روزنامهنگار ترکیالاصل ۴۴ ساله، یک ساله بود که با پدر و مادرش به آلمان آمد. زعیماوغلو که به آلمانی مینویسد، جوایز و بورسهای ادبی بسیاری را از آن خود کرده است. وی به بهانهی حضور ترکیه در نمایشگاه کتاب ِ امسال فرانکفورت مقالهای نوشته که ترجمهی آن را میخوانیم.
نمایشگاه کتاب فرانکفورت جشن اکتبر1 ادبیات است. چند روز جار وجنجال زیادی بهپا میشود، قبل و بعد از نمایشگاه کتابفروشها میزکتابشان را با کتابهای نویسندگان کشور میهمان پرمیکنند. همین و والسلام. در این میانه در مورد ترکیه اما میشود دید که همیشه علاقهی خاصی به این ادبیات وجود داشت، دستکم از دید ِ یک خوانندهی ساده، خوانندهای که من هم باشم: مردم میخواستند ترکهای ساکن ِ آلمان و اتریش را بفهمند، امیدوار بودند با مطالعهی چند کتاب از نویسندگان ترک به نتایجی دست پیدا کنند، اما این تلاشها بی نتیجه بود. اتفاقا این روزها بین ترکیهشناسان، بسیاری از اهل فن تو سر و کلهی هم میزنند، بسیاری از ناواردها هم همینطور. به حرفهای من هم اعتماد چندانی نیست. من با سرزمین پدر و مادرم رابطهای حسی دارم. بدون آن که بخواهم با شناخت ِ ویژهی یک متخصص امر در خدمت باشم، میدانم که ادبیات ترکیه اهمیت زیادی دارد، آن هم نه فقط در خود ترکیه. بهنظر من این ادبیات، ادبیاتی جهانی است. برای دیدن پدر و مادرم سالی یک بار به ترکیه میروم. مردم ترکیه زیاد اهل مطالعه نیستند، کتاب گران است و وقتی شش هزار جلد از کتابی به فروش برسد، دیگر حرف از یک کتاب پرفروش است. بیشتر مردم ادبیات سرگرم کننده میخوانند و خاطرات، گاهی هم دیوان اشعاری میخوانند که آمیخته با احساسات ملیگرایانه نوشته شده باشد. کتابهای تخصصی هم طرفدار دارد. نویسندگان و شاعران جدی مثل اویا بایدار، موراتان موگان و الیف شافاک را کمتر میخوانند. در بسیاری از این کتابها مسایل ِ خاص ِ ترکیه طرح میشود، امری که هم لعن است و هم برکت: ترجمه به زبانهای دیگر به سختی انجام میگیرد. اخیرا کتابهای مربوط به استانبول در محدودهی آلمانی زبانها حسابی مد شده، در حالی که به این شهر مُهر مولوخ میزنند، شهری که در آن شرق و غرب نه تنها به هیچ وجه رابطهی همزیستی مسالمت آمیزی ندارند، بلکه با هم تصادم میکنند. در محلههایی از استانبول ممکن است اینطور باشد. اما این حرف از اساس غلط است که این کلان شهر را با میدان ِ جنگ ِ اصول ِ شرق و غرب یکی بگیریم. در ترکیه نویسندگان زیادی هستند که به صراحت سراغ خوانندگان ِ جوان میروند. اما در کتابفروشیهای ترکیه عمدتا به جوانهایی برمیخوریم که ترجمهی ادبیات خارجی به ترکی را میخرند. بسیاری از دانشجویان میخواهند به دور از جریان غالب بر رسانههای جمعی، تصویری از جهان داشته باشند. همیشه، بعد از چهار هفته اقامت در ترکیه، با دو ساک دستی ِ پر از کتاب به آلمان برمیگردم. از سی کتابی که آنجا خریدهام، در بهترین حالت چهار تایشان را میخوانم. بقیه خوشگل نشستهاند توی کتابخانه. زیبایی کتابهایی که در ترکیه تولید میشوند، تعجبآور است.
در ترکیه نویسندههای آلمانی زبان را چندان نمیخوانند، چون مردم خسته شدهاند از بس کتابهایی خواندهاند که در آن بهطور عمده تجارب زبانی انجام میگرفت، خسته شدهاند از بس نثر کارمندی خواندهاند، علاقهای به کتابهای کم تجربهی نثر جوان – ویزاژیست، ادبیات پاپ و «دختر شایسته» هم ندارند. خوانندههای ترک میتوانستند پاپهای واقعی را در کتابهای نویسندگان جوان کشف کنند که در استانبول، ازمیر و آنکارا بزرگ شدهاند و واقعا چیزهایی تجربه کردهاند. پیشترها در ادبیات ترکیه بیش از همه مساله این بود که معصومیت ِ شهرستان و ناب بودن مناطق ِ روستایی را در فرم حکایت بنویسند. بین این ادبیات ِ جنگل و سبزه، ادبیات نوستالژیک سربیرون آورد: چه بودیم و چه هستیم. در اصل جنگ ِ واقعی ِ سنگر به سنگر و جدال بر سر مرزکشیها در درون ادبیات ترکیه هنوز شروع نشده است. نویسندگان ترک به سفرهای کتابخوانی نمیروند، نویسندگان بسیار کمی میتوانند از راه نوشتن زندگی کنند. از طرف دیگر ادبیات اروپا آن قدر غنی هست که لازم نیست از ادبیات ترکیه چیزی یاد بگیرد. با این وجود تبادل ایده روزانه اتفاق میافتد. من نمیتوانم تفکیکی بین ادبیات ترکیه و اروپا قایل شوم، پیداکردناش هم غیر ممکن است. مرزها تازه از آن روزی رخنهپذیر نشدهاند که در داخل اروپا خیل انسانها میتواند بدون مانع جریان پیدا کند و مدیران ابله میتوانند بدون مانع پول دیگران را حیف و میل کنند. این یک اسطوره است که در ترکیه سانسور حکومت میکند. خیلی چیزها چاپ میشود، میشود دربارهی خیلی چیزها نوشت، اما نه دربارهی همه چیز. با این وجود اما همهی این کتابها به بازار میآیند. در سرزمین پدر و مادرم هم این اعتبار دارد که حقوق فردی را باید رعایت و از دروغ و پردهدری پرهیز کرد. کتابهایی هست که موضوعشان فساد، کمبودها و بیشرمیهای نظام سیاسی است. به آسانی ممکن است که نویسندگان چنین رمانها و داستانهایی دچار مشکل بشوند. و بعد آن نوروتیکهای حرفهای هستند که خیلی خوب میدانند: باید حسابی جنجال به پا کرد تا در خارج یعنی اروپا مشهور شد. در این مورد به هیچ وجه متکی به نگاه توریستیام نیستم، بلکه به گفتههای ناشرین و نویسندگانی اتکا میکنم که از این شکایت دارند که ترکیه هم چنان مثل گذشتهها عقب مانده خوانده میشود. امیدوارم در محدودهی این نمایشگاه کتاب به هنر نویسندگان ترک الویت داده شود، دقیقا همانطور که آرزو میکنم سیاست، ادبیات را آلت دست قرار ندهد. میتوانیم هرجور که بخواهیم در مورد جایگاه ترکیه در اروپا فکرکنیم، میتوانیم با خیال راحت علیه عضویت ترکیه در بازار مشترک اروپا استدلال کنیم. چیزی که تازه به دوران رسیدههای دست راستی در اتریش2 را خطرناک میکند این است که آنها در مورد ترکها و کردهای اتریشی مزخرفات شایع میکنند. خوشحالم که به نمایشگاه کتاب فرانکفورت میروم و چند بسته کتاب نصیبم میشود. علاوه براین حظ میبرم از این که بعد از نمایشگاه ادبیات به سفر طولانی ِ کتابخوانی خواهم رفت و مجبور نیستم تمام آن کتابها را با خودم بکشم. کتابهایی را که خواندهام، هدیه میکنم. آپارتمانم دیگر جا ندارد، علاوه بر این کف آپارتمان هم سر و صداهای عجیبی میدهد، انگار که هر لحظه میخواهد فرو بریزد. چه بسا در اقامت بعدیام در ترکیه فقط پانزده تا کتاب با خودم بیاورم. به این ترتیب خیلی دچار این دردسر نمیشوم که ادبیات را با جریمه صاف و صوف کنم. یک بار در فرودگاه آنکارا، وقتی چند ساک پر از رمان و داستان همراه داشتم، مجبور شدم به خاطر اضافهبار صد و هشتاد یورو بپردازم. همین کافی بود. پانویس: (1) جشنی که هر سال در مونیخ برپا میشود. (2) اشاره دارد به آرای بالای دست راستیها اتریش در انتخابات اخیر این کشور. |
لینکدونی
آخرین مطالب
موضوعات
آرشیو ماهانه
|
نظرهای خوانندگان
مرسی مطلب مفیدی برای من بود.فقط من متوجه سفرهای کتابخوانی نشدم؟میشه توضیح بدید؟
-- نی لبک ، Oct 17, 2008سلام نی لبک، ناشر برای معرفی کتاب و نویسنده اش در شهرهای مختلف، معمولن در کتاب فروشی ها و کتاب خانه ها، برای او برنامه های کتاب خوانی می گذارد. به این می گویند: "سفرهای کتاب خوانی".
-- ناصر غیاثی ، Oct 18, 2008مرسی آقای غیاثی
-- نی لبک ، Oct 18, 2008