رادیو زمانه

تاریخ انتشار: ۹ مهر ۱۳۸۶
گفت‌و‌گو با گوران باباعلی، روزنامه‌نگار و جامعه‌شناس کرد عراقی درباره‌ی هویت فرقه‌ی «یزیدیان»

«شیطان‌پرست خواندن يزيديان، تفکری نژادپرستانه است»

رضا جمالی

شنیدن فایل صوتی

در ماه اوت گذشته در یکی از مرگ‌بارترین حملات انتحاری در عراق بیش از ۴۰۰ نفر از اقلیت مذهبی «یزیدی» در شمال غربی این کشور کشته و زخمی شدند. همچنین در پی سنگسار شدن یک دختر جوان یزیدی توسط اعضای این فرقه و پخش تصاویر دلخراش آن در سایت‌های خبری جهان، نام این فرقه‌ی مذهبی بیش از پیش در محافل خبری نمایان گشت.

«یزیدی» و یا «اِزدی» نام کیشی است که در باور آنان شیطان، دشمن اصلی بشریت نیست؛ بلکه نزدیک‌ترین فرشته به خداوند و نخستین آفریده‌ی اوست و نام او «ملک طاووس» است.

مذهب یزیدی آمیخته‌ای از دیگر ادیان از جمله اسلام، زرتشت و مسیحیت است. عناصری همچون ستایش خورشید و آتش، آداب نیایش جمعی همچون سماع، نذر و نیاز و قربانی کردن نشان از همین آمیختگی است.

در باور این افراد قدمت دینشان پیشینه‌ای به قدمت تاریخ بشر دارد و در نقاط مختلف خاورمیانه از جمله نواحی میان مرزهای ایران و عراق، ترکیه و سوریه، و حتی در مناطقی از قفقاز و روسیه نیز زندگی می‌کنند. گفته می‌شود بزرگترین جمعیت آنان که حدود ۳۰۰ تا ۵۰۰ هزار نفر تخمین زده می‌شوند، در شمال عراق زندگی می‌کنند.

یزیدیان همچون صوفیان در مراسم خود به ذکر و سماع می‌پردازند. گفته می‌شود که نزدیک‌ترین فرقه به یزیدیان گروه «اهل حق» است که در ایران، بسیاری آنان را به عنوان «علی‌اللهی» می‌شناسند. نامی که مورد پسند آنان نیست. به باور بسیاری از مورخان، بنیان‌گذار کیش یزیدی صوفی عربی است به نام «عدی بن مسافر» که مقبره‌اش در روستای لالش در نزدیکی شهر موصل در شمال عراق، قبله‌گاه یزیدیان است.

به هر حال حوادث و اخبار چند ماه گذشته، به ویژه سنگسار دختر جوان یزیدی که با پسر مسلمانی از خانه گریخته بود و سپس توسط خویشاوندان خود دختر سنگسار گردید، بهانه‌ای شد تا با گوران باباعلی روزنامه‌نگار، نویسنده و جامعه‌شناس عراقی گفتگویی داشته باشم در ارتباط با جنبه‌های هویتی و جامعه شناختی این فرقه‌ی مذهبی و نقش آنان در ساختار سیاسی ـ اجتماعی عراق در گذشته و حال. در ابتدا از گوران پرسیدم که نام واقعی این کیش چییست؛ «ایزدی» یا «یزیدی»؟


در منطقه کردستان عراق در لهجه‌ی «بادینی» آنان اِزدی نامیده می‌شوند. ولی در لهجه سورانی به زبان عربی آنان را «یزیدی» می‌گویند. بیشتر اعضای این فرقه مذهبی کرد هستند؛ ولی به زبان عربی هم صحبت می‌کنند. اگر چه در زمان حکومت صدام حسین آنان تحت فشار قرار گرفتند که خود را با هویت عربی معرفی کنند.

از گوران راجع به پیشینه‌ی ارتباطی این گروه با دیگر گروه‌های کرد پرسیدم که آیا سابقه‌ی جنگ و درگیری بین آنان وجود داشته است یا نه؟ او گفت:

«هرگز! چون در گروه‌های مختلف کرد، مذاهب دیگری هم وجود دارد و یزیدیان هم یکی از این مذاهب هستند. ولی این که چرا این مذهب در بین کردها به وجود آمده است، روایت مختلفی وجود دارد. گروهی معتقدند که این کیش، یکی از فرقه‌های صوفی‌گری هست که نشأت گرفته از دین اسلام است و مذهب مستقلی نیست. گروهی دیگر بر این اعتقادند که نام آن‌ها از خلیفه‌ی اموی یزید ابن معاویه است که این نظریه هم از نظر من کاملاً مردود است. گروه دیگر هم بر این باورند که این کیش از دین زرتشت هم قدیمی‌تر است و مذهب زرتشت هم الهاماتی از کیش یزیدیان داشته است.»

پس چرا آنان را شیطان‌پرست می‌نامند؟ آیا آن‌چه که در ادیان توحیدی به عنوان شیطان معرفی می‌شود را می‌پرستند؟

«نه، هرگز چنین چیزی نیست و به نظر من معرفی آن‌ها به عنوان شیطان‌پرست تفکری نژادپرستانه است و این ریشه در اعتقاد مسلمانان افراطی دارد. زیرا به اعتقاد گروهی از مسلمانان، شیطان در زیر زمین قرار دارد و از آن جایی که برای یزیدیان، زمین مقدس است، بعضی از مسلمانان تندرو افراطی وقتی یکی از پیروان کیش یزیدی را می‌دیدند، تف به زمین می‌انداختند و متأسفانه این رفتار نیز در دوره‌ی کنونی همچنان ادامه دارد.

برای یزیدیان خورشید هم مقدس است؛ ولی به معنای عبادت کردن آن نیست. آن‌ها پنج بار در روز عبادت می‌کنند و در هرکدام از نیایش‌های روزانه قبله‌ی آن‌ها همان به سمت خورشید است و در آخرین نماز هم در شب هنگام به سمت روستای لالش شروع می‌کنند؛ جایی که مقبره‌ی بنیان‌گذار کیش آن‌ها عدی بن مسافر قرار دارد.»

گوران در ادامه می‌گوید که «اعتقاد آنان به خداوند، با آن چه در دیگر مذاهب توحیدی وجود دارد، متفاوت است. آنان فرشته‌ای را عبادت می‌کنند به نام ملک طاووس و به همین دلیل مسلمانان آنان را شیطان‌پرست می‌نامند. ملک طاووس نام فرشته‌ای است که در میان فرشتگان برترین است و مساوی است با اهورامزدا در کیش زرتشتی. در باور یزیدیان هم یک قدرت برتر وجود دارد و می‌توان آنان را منوتوایسم نامید.»

همچنین از گوران باباعلی راجع به تفکرات و دسته‌بندی‌های سیاسی - اجتماعی یزیدیان پرسیدم و این که گفته می‌شود در زمان حکومت بعث عراق، بیشتر اعضای این فرقه از طرفداران رژیم پیشین بودند. گوران پاسخ می‌دهد:

«به نظر من این باور درست نیست. دست کم برای اکثریت آن‌ها. یزیدیان به مانند دیگر گروه‌های مذهبی و قومی در عراق می‌توانستند به عضویت حزب بعث عراق در بیایند. اگر چه در آن زمان تحت فشار بودند که هویتی عربی داشته باشند و در آخرین سرشماری نفوس در عراق، آن‌ها جزو اقوام عرب شمارش شدند، اما به‌هرحال این موارد بدین این معنا نیست که آن‌ها از طرفداران رژیم سابق محسوب می‌شوند.»

همچنان او در ادامه می‌گوید «کیش یزیدی که توانسته در طول سالیان دراز با وجود دیگر ادیان بزرگ و قدرتمند مانند مسیحیت و اسلام پابرجا بماند، به‌دلیل اینکه همواره سعی کرده است که از مکانیزم‌های دفاعی استفاده بکند که کمتر مورد آسیب واقع بشود و شاید نزدیکی آنان به دولت‌های وقت، ناشی از همین تفکر باشد.

این که ساختار اجتماعی آنان به صورت بسته و ایزوله عمل می‌کند، با هدف پاسداری از ارزش‌های اعتقادی خودشان است و این که آنان به سختی به بیان عقاید و افکارشان می‌پردازند، ناشی از تصوری است که مسلمانان افراطی به آنان دارند که به آنان به چشم کافر یا افراد نجس نگریسته می‌شود.»

از گوران در ارتباط با حادثه‌ی اخیر سنگسار دخترجوان یزیدی پرسیدم که چه طور یک ارتباط خارج از عرف اجتماعی آنان می‌تواند منجر به مجازات سنگسار بشود. در پاسخ می‌گوید:

«به طور کلی ازدواج در جامعه یزیدیان درون گروهی است و می‌بایستی فقط در جامعه شناخته شده‌ی خودشان صورت بگیرد. قضیه سنگسار از این قرار بوده است که دختر جوان یزیدی پس از دو روز که از منزلش خارج شده، توسط پلیس محلی اقلیم کردستان همراه با یک پسر مسلمان دستگیر می‌شود و این مسأله از نظر گروهی از افراطیون یزیدی غیر قابل بخشش است. زیرا با توجه به روابط پرتنش طولانی بین مسلمانان و یزیدیان، دستگیری دختر یزیدی با پسری مسلمان برای آن‌ها ننگ محسوب می‌شود و طبق تماس‌هایی که شخصاً با بعضی از افراد که در محل حادثه بودند داشتم، این دختر توسط بستگانش از منزل شیخ بزرگ به بهانه‌ی گفتگو با وی تحویل گرفته شده است و سپس توسط آن‌ها سنگسار می‌شود. و جالب این که خانواده دختر در سنگسار هیچگونه نقشی نداشتند، بلکه توسط بستگان نزدیک وی این اقدام صورت گرفته است و در همان هنگام نیز توسط فردی تصویربرداری شده است که بعداً در سایت‌های خبری جهان منتشر شد. پس از آن هم عکس‌العمل‌های زیادی در منطقه و جهان به وجود آمد که از جمله حمله‌ی انتحاری القاعده به آن‌ها بود.»

چرا باید القاعده عکس‌العمل نشان بدهد؟ آیا مراجع قانونی دیگری وجود نداشت که مسأله را پیگیری کند؟

«دقیقاً همین طور است و علت را باید در مسامحه و سهل‌انگاری مقامات مسئول در دولت محلی کردستان جست و جو کرد. زیرا این گونه حوادث همیشه بین یزیدیان و مسلمانان افراطی وجود داشته و آن جا، هیچ مرجع قانونی وجود نداشته است که پیگیر این مسایل باشد.

برای مثال، چند ماه قبل از این حادثه، کتابخانه‌ی یزیدیان در شهر لالش که یکی از قدیمی‌ترین کتابخانه‌های جهان است، توسط افراطیون مسلمان به آتش کشیده شده است و عوامل این حمله دستگیر و مجازات هم نشدند. به طور کلی مواردی از این دست، همواره تأثیرگذار در روابط بین مسلمانان و یزدیان بوده است.

نمی‌توان این سنگسار را تحت عنوان «قتل‌های ناموسی» در جامعه‌ی یزیدیان معرفی کرد. زیرا یکی از ویژگی‌های منحصر در جامعه یزیدیان ارتباط آزاد و بازتر زنان و مردان یزیدی بایکدیگر، در مقایسه با دیگر مذاهب در منطقه است. می‌توان گفت که وضعیت زنان در جامعه آنان به مراتب پیشروانه‌تر از دیگر گروه‌های اجتماعی در عراق است.»

در پایان اشاره می‌کند که «آن‌چه را باید بگویم، برخورد تبعیض نژادی است که همچنان با این گروه از انسان‌ها در آن منطقه صورت می‌گیرد. به طور مثال هنوز هم در اماکن عمومی مانند هتل‌ها و رستوران‌ها آنان اجازه ندارند وارد آشپزخانه و یا دیگر مکان‌های عمومی شوند. چون از نظر مسلمانان افراطی، اینان افراد نجسی هستند.»