«زیبایی زنان ایرانی، مانع پیشرفت آنان در خارج»رضا جمالینسرین پارسا جامعهشناس و روزنامهنگار مقیم آلمان است که به تازگی کتابی به نام «تروریست یا بازیچهی امنیتی» منتشر کرده است و در آن از نقش سازمانهای امنیتی در اروپا و نیز آزادی عمل و آزادی بیان در اروپا گفته است. وی همچنین در زمینهی مد و رنگ لباس و کمپانیهای معروف تولیدی مد، تحقیق کرده و مقاله منتشر کرده است. وی معتقد است که زیبایی زنان ایرانی، یکی از موانع پیشرفت آنان در خارج از کشور است. پارسا در مورد دلایل موفقیت و عدم موفقیت زنان ایرانی در خارج از کشور و جنبههای مختلف زندگی زنان ایرانی با زمانه گفتگو کرده است. خانم پارسا، شما نزدیک به ۲۱ سال است که در آلمان زندگی میکنید. روزنامهنگار و جامعهشناس هستید. کتاب نوشتهاید و فعالیتهای زیادی در زمینههای اجتماعی، فرهنگی، ادب و هنر داشتید. بفرمایید که چه عواملی در موفقیت شما دخیل بودند؟ انگیزه شخصی و یا شرایط مناسب اجتماعی در اروپا بود؟ هر دو. هم انگیزه شخصی و هم شرایط مناسب اجتماعی در اروپا که این اجازه را به من داد که بتوانم خلاقیتی را که در من وجود داشت، به حقیقت برسانم. چه طور شد که جامعهشناسی و روزنامهنگاری را انتخاب کردید؟ در مورد جامعهشناسی باید بگویم که شکل خانوادگی که من داشتم بسیار در این موضوع دخیل بود. به خاطر این که پدرم بعد از دوران بازنشستگی، مشاوره اجتماعی میداد. با مسائل مختلف مردم آشنا شدم و جامعهشناسی با من رشد کرد. چرا زن ایرانی نسبت به دیگر زنان کشورهای جهان سوم در خارج از کشور موفقتر است؟ انگیزه شخصی خیلی تأثیر دارد. چون جامعه هر چه قدر که تأثیرگذار باشد، ولی کسی که انگیزه نداشته باشد، چیزی به دست نمیآورد. زن ایرانی را اگر بخواهم نام ببرم، البته نمیتوانم بگویم فقط زن ایرانی، بلکه ایرانیها کلا آدمهای موفقی بودند که به خارج آمدند. دلیلش هم امکانات خوبی است که برای ما به وجود آمده است و میدانیم که همیشه امکانات خوب در دسترس انسان قرار نمیگیرد. چیزی که شما به آن اشاره کردید نسبت به ملیتهای دیگر، دلیل در ریشه تاریخی، فرهنگی ایرانیان دارد. چون زنان ایران از دوران تاریخ قدیم ایران در مراحل اجتماعی به شدت سهیم بودند. همین طور اگر الان بخواهید به زندگی مردم ایران نگاه کنید، زنان در خانه دست بالاتری نسبت به مردان در خانه دارند. اینها چیزهایی هستند که مانند دادههایی نسل به نسل به زن ایرانی داده شده که زنها قویتر بودند. مردها نانآور بودند؛ اما اگر زنی هم خانهدار بوده و بچهها را بزرگ میکرده، باز کنترل خانه، تقسیم پول و شیوه تقسیم کار در خانه، دست مادر بوده است. به همین دلیل است که این سینه به سینه به زنان ایرانی رسیده است و زنان ایرانی نسل من که به خانه آمدند، زنان نسل انقلاب بودند و نسل انقلاب، چه زن و چه مرد، با یک جهش تاریخی روبهرو شد که با سختیها و بالا پایینهای زیادی روبهرو شد. از موانع پیشرفت بگویید و این که چه موانعی برای پیشرفت یک زن خارجی و مهاجر یا اختصاصاً یک زن ایرانی میتواند وجود داشته باشد؟ این دو موضوع هدفمند بودن و زیبا بودن زن ایرانی، یکی از مشکلاتی است که برای ایشان به وجود میآورد. هدفمند بودن به این دلیل که تصویری که از زن خارجی در اروپا وجود دارد و به خصوص از زنهایی که از کشورهای آسیایی میآیند، تصویری مثبت نیست. برای اروپاییان طول کشید تا بفهمند زنهای ایرانی بر عکس تصاویری که اینجا از آنها دارند، زنهایی هستند با استعداد، تحصیلکرده که قدرت شخصیتی دارند و موفق شدند. این باعث رقابت با زنان اروپایی میشود که میخواستند اینها را کوچک نگه دارند؛ ولی بر عکس تصورشان، نه تنها منفی بلکه مثبت هم هستند و ویژگیهای شخصیتی بالایی هم دارند. پس به نظر شما یک نوع تبعیض نژادی پنهان نسبت به خارجیان مهاجر در اروپا وجود دارد؟ دقیقاً! و این یک تحقیر ملیتی است که در اروپا نسبت به ملل کشورهای اسلامی بسیار زیاد است. چون علت آن سیاسی است و مردم اینجا خیلی «اویروسنتیز» هستند. یعنی مللی که در اروپا هستند، برای آنها در وهله اول قرار داره و ملل دیگر اسم دارند؛ مثل کشورهای جهان سوم که این یک کاتاگوری (دسته) اقتصادی دارد که نشان میدهد به این دلیل نمیتوان جهان سوم گفت. حالا چه کسی ایران را جزء جهان سومیها قرار داد؟ فکر میکنم حرف عامه باشد تا یک ردهبندی اقتصادی یا سیاسی. خانم پارسا، لطفاً کمی از آزادی عمل رسانهها و آزادی بیان در اروپا بگویید. از یک طرف گفته میشود که آزادی عمل و آزادی بیان در مطبوعات اروپا به طور کامل وجود دارد. ولی در مقابل، گروهی معتقدند که این گونه نیست و خیلی وقتها به شکل پنهان سانسور هم میشود. شما چقدر با این نگرش موافقید؟ من خودم به عنوان نویسنده و ژورنالیست در آلمان دست به یک اکتشافاتی زدم و فکر میکنم در هر کشور دیگری که بودم این آزادی را نداشتم. نمونهی آن کتابی است که در مورد تروریست نوشتم و در این کتاب پروندههای دادگاه را علنی کردم و توانستم که این کار را بکنم. اما این آزادی مطبوعاتی که گفته میشود حد و حدود خودش را به همان صورتی که ابراز کردید، باز هم دارد. انسان میتواندهمه چیز را بنویسد؛ ولی بعد از آن چه گرفتاری برای شما پیش بیاید، بستگی به آزادی مطبوعات دارد. یکی هم این که میشود راجع به آزادی مطبوعات در اینجا سخن گفت؛ اما همین جا هم اگر چیزی بر اساس براندازی حکومت یا براندازی سیستم را خواهان باشد، مشخصاً دردسر زیادی برایش به وجود خواهد آمد. شما کاریکاتور پیامبر اسلام را ببینید. در زمانی این کاریکاتور را کشیدند که نمایانگر یک سیاست جهانی مشخص در مورد کشورهای اسلامی بود. من نمیدانم کسی که این کاریکاتور را کشیده، چرا ۱۱ سپتامبر به فکرش نیفتاده است. یکی این که پشت این قضیه سیاست بود و از این بابت که یک روزنامهنگار یا یک مجله یا روزنامه بخواهد موضع بیطرفش را از دست بدهد، به نظر من دیگر ژورنالیست بیطرف نیست. چون وظیفهی یک ژورنالیست اطلاعات و آگاهی رساندن به مردم است. یعنی قضیه را بشکافد و بگوید چه اتفاقی افتاده و چرا افتاده است. اما در قضیه کاریکاتور پیامبر اسلام، این بیطرفی وجود نداشت. در نتیجه یک کار سیاسی بود که میخواستند ازدحام به وجود بیاورند. برمیگردیم به هنر. شما ظاهراً در هنرهای مد هم تخصص دارید. چه طور با این که تحصیلات شما جامعهشناسی است، مد را انتخاب کردید؟ نگاه حرفهای به این قضیه دارید یا به صورت تحقیقی به آن نگاه کردید؟ نگاهم حرفهای است و هم تحقیقی. حرفهای از این بابت که درگذشته مادر من آموزشگاه خیاطی و هنر پارسا را در ایران داشت و خودم هم چیزهایی در مورد هنر و رنگآمیزی و نقاشی میدانستم. این مسأله باعث شد که من به مد همیشه علاقه داشته باشم و به این مسأله پرداختم. به دلیل جریانی که پیش آمد و من در مسافرت اسپانیا بودم، خانم دکتر آلمانی آنجا بود و با من صحبت میکرد و میگفت که در زمان جنگ جهانی دوم، مادرش برای او تعریف میکرده که چون پارچه وجود نداشته، اینها به جنگلها و مزارع اطراف میرفتند و چتر چتربازانی را که پایین آمده و خراب شده بود، لباس میکردند. این خاطره در ذهن من بود تا این که یک سری عکس افسران زن نازی در زمان جنگ را دیدم که لباسهای بسیار فاخری بر تن داشتند و بعد سؤال شد که زمانی که آلمان اجناس خارجی را بایکوت کرده بود و اصلاً تمام کارخانهها در اختیار جنگ قرار داشت، اینها از کجا پارچهی ابریشم و ساتن به دست میآوردند؟ یا چگونه کفش ورنی و جیر داشتند؟ این کنجکاوی من را برانگیخت. دنبال قضیه را گرفتم و به این موضوع پرداختم که اصلاً مد لباس در زمان نازی و جنگ چه بوده است. همان طور که میدانید ما فیلمهای زیادی را در مورد جنگ دیدیم که البته در ارتباط با این مسأله، دید جامعهشناسی هست. این را بررسی کردم که مثلا گوبلز وزیر تبلیغات هیتلر معتقد بود که ایدئولوژی فاشیست باید همهی خطوط مد را در بر بگیرد. حتی در سختترین شرایط جنگی. به همین دلیل مد، بازگویی آزادی شخصی است و شخص با شیوه لباس پوشیدنش خود را بازگو میکند. به این معنی که بیان تعلق داشتن یا دور بودن گروه، و یا ایدئولوژی یا ملیت است و این تقسیمبندیهای مد، مرا به سوی خودش کشاند و علاوه بر دید هنری به این قضیه، مسألهی تاریخی و جامعهشناسانه هم دارد. با تعدادی از دوستان خارجیام که صحبت میکردم، معتقد بودند ایرانیهایی که در اروپا زندگی میکنند، به طور کلی اکثر آنها خوشپوش هستند. فکر میکنید که این ناشی از چه چیزی است؟ ایرانیها در اروپا به فرانسویهای شرق معروفند. دلیل آن هم این است که پاریس برای ما در صد سال گذشته مطرح بوده و حتی شانزالیزه را در ایران و از زبان هر کسی میشنوید و پاریس یکی از مراکز زیبایی و مد در جهان است و در ایران جای به خصوصی دارد. خانم پارسا، در گفتگویی که قبل از مصاحبه با شما داشتم، معتقد بودید که بعضی از کمپانیهای مد در متحول کردن زندگی زنان نقش مثبتی را ایفا کردند. منظورتان از این متحول کردن چیست؟ زنها تا قبل از جنگ جهانی دوم، لباس ساده و مخصوصی میپوشیدند. مخصوص به این معنی که یا کمر آن تنگ بود که سینه برجسته باشد یا اگر به قبل از آن برگردیم، زنها لباس پفی میپوشیدند که با کرستهای خیلی تنگ، باعث میشد که سینهها تخت نگه داشته شود و پایینتنه را بسیار پفی نشان میداد؛ به این خاطر که شکل فرم پا و باسن مشخص نشود. صد سال پیش این گونه بود. بعد کوکوشانل آمد و تغییر و تحولی در مد زنان داد و این بود که میگفت: «بندازید بیرون که زن، زن است.» البته قبل از کوکوشانل، پال پیول که سوییسی بود که شکل لباس زنان را از لباسهای پفی را که روی کرستهای تنگ میبستند و باعث نفس تنگی آنها میشد، عوض کرد و همراه با عوض شدن شیوه لباس، زنان آزادی عمل در زنان به وجود آمد. گروهی معتقدند که در راستای این تغییرات ظاهری و آرایشی که در زنان به خصوص در اواخر قرن بیستم بعد از جنگ جهانی دوم به وجود آمد، سوءاستفادههایی هم صورت گرفته است. به خصوص در تبلیغات برای فروش کالای بیشتر. آیا فکر میکنید که عبور از مرز اخلاق و سوءاستفاده از زنان در فروش وسایل مد جایز است؟ قاضی نیستم که بدانم مجاز هست یا نه ولی به عنوان یک جامعهشناس یا یک ژورنالیست دید انتقادی خود را میتوانم به هر چیزی داشته باشم. اصولاً تبلیغات برای فروش است. ما میبینیم که حتی مردهای جوان هم به این شکل تبلیغات کشیده شدند که حتما باید ماهیچهای باشند. سینههایشان را میتراشند. هر زمان، زیبایی خاص خودش را میپسندد. اما در مورد این که زنها در تبلیغات مورد سوءاستفاده قرار میگیرند، باید گفت که نقشی که به آنها میدهند نقش سوءاستفادهگری است. این مورد، انتقاد شدید من است که انسان را به عنوان کالا معرفی میکنند. به خصوص این که زنها در بازار کار جای قوی به دست نیاوردند. همیشه جلوی زنها به عنوان کسی که تعیینکننده و رییس باشد، گرفته میشود؛ حتی در کشورهای پیشرفتهی اروپایی. از این بابت نقش سکسی دادن به زن، نقش کالا دادن به زن، در هر شکل که میخواهد به زبان یا نوشتن یا عمل باشد، حرکتی غیرانسانی است و جزو بربریت حساب میشود. مرتبط: |