خانه > رادیو ژیار > برنامه ها > رمان نویسی و داستانهای کوتاه در زبان کردی | |||
رمان نویسی و داستانهای کوتاه در زبان کردیمحمدرضا اسکندری، اسعد سلامیفرخ نعمتپور، نویسنده کُرد ساکن نروژ و عضو انجمن قلم کردستان ایران است. نعمتپور تاکنون یک رمان کردی و یک مجموعه داستان در کردستان عراق و نروژ به چاپ رسانده است. با درباره ادبیات کردی گفت و گو کردیم.
لطفاً خودتان را برای شنوندگان رادیو ژیار معرفی بفرمائید. من فرخ نعمتپور اهل بانه. حدود ۱۷سال است که در خارج از کشور زندگی میکنم. به دلیل فعالیتهای سیاسی از ایران خارج شدم و به مدت ۸ سال در کردستان عراق زندگی کردم و بعد نزدیک به ۲ سال در ترکیه و سپس از طریق دفتر یو- ان موفق شدم در کشور نروژ پناهندگی را دریافت کنم و حدود ۷سال است که در شهر اسلو زندگی میکنم. از زمانی که وارد این کشور شدهام، سعی کردهام که از امکانات تحصیلی اینجا استفاده کنم. بعد از اتمام دورهی یادگیزی زبان، وارد دبیرستان شدم تا دیپلم دریافت کنم. زیرا به دلیل سابقه سیاسیام موفق نشده بودم که مدرک دیپلمام را از ایران خارج کنم. سپس وارد دانشگاه اسلو شدم و در حال حاضر دانشجوی رشتهی فلسفه هستم و همزمان در یکی دیگر از دانشگاههای نروژ رشته معلمی را ادامه میدهم. من از زمانی که احساس وجود کردهام، نوشتن را آغاز کردهام و تلاش کردهام وارد دنیای قلم شوم. خوشبختانه من عضو خانوادهای بودم که همیشه من را تشویق به مطالعه و نوشتن میکردند و مرتب من را به این جهت سوق میدادند که از جهان مطالعه دور نشوم. این شرایط از دوران کودکی پایه و اساسی را برای من فراهم کرد که با جراًت بیشتر وارد دنیای نویسندگی شوم.
بخشی از کارهای من عبارت است از نوشتن گفتار سیاسی، داستاننویسی، ترجمه و کارهای فکری و مدنی. شاید این موضوع خیلی عجیب باشد که من در تمام این زمینهها خود را بیابم اما واقعیت موضوع این است که من بیشتر اوقاتم را به کار نوشتاری اختصاص دادهام. البته در زندگی هر انسانی فرازونشیب هست. بعضی اوقات انسان از مقولهای خسته میشود یا در مرحلهای موفق به دستیابی به اوج موضوع نشود، اما به هر حال من مسیری آرام و بدون دغدغه را طی میکنم و سعی میکنم در هر زمینهای پیام خود را تقدیم خوانندگان کنم. تاکنون بهجز سلسله مقالاتی که در زمینههای مختلف پخش کردهام، چند کتاب را هم به چاپ رساندهام از جمله رمانی به اسم «په ره سیلکه کانی کوچ» به معنی پرستوهای مهاجر که در سال ۱۹۹۸در اربیل چاپ شده است. تیراژ آن پایین بود، زیرا با هزینهی خودم آن را به چاپ رساندهام. بسیاری از خوانندگان موفق به مطالعهی آن نشدهاند و اکنون در فکر چاپ مجدد آن هستم. با این وصف کتاب سیمای خود را نشان داد و موفق به جذب خواننده شد. همچنین زمانی که من در شهر سلیمانیه زندگی میکردم یکی از کتابهای مارکس را به زبان کردی ترجمه کردم که از طرف حزب کمونیست کردستان عراق چاپ و منتشر شد. زمانی که به نروژ آمدم، چند داستان کوتاه نروژی را که متعلق به ۵ نویسنده بودند، به زبان کردی ترجمه کردم و در شهر سلیمانیه چاپ شد. بعد از آن، یک مجموعه از داستانهای خودم به اسم «ئیواره ی شار» به معنی غروب شهر را که شامل ۱۱ داستان کوتاه بود به چاپ رساندم که این هم موفق شد توجه خوانندگان را به خود جلب کند. یک کتاب فلسفی نروژی را هم به زبان کُردی ترجمه کردهام زیرا به رشتهی تحصیلی من مربوط میشود و آمادهی چاپ است و یک مرکز نروژی، هزینهی چاپ آن را به عهده گرفته است. همچنین مجموعه داستانی دارم که تاکنون۸ بخش آن به پایان رسیده است و تا چند مدت دیگر این کتاب هم به پایان میرسد و همزمان با این فعالیتها، به عنوان عضو انجمن قلم کردستان ایران در نروژ کار میکنم و نشریهای به نام قلم منتشر میکنیم که من در این نشریه، مطالب مختلف مینویسم. به هر حال این دنیای من است که اگرچه نقدی مطرح است که میگوید اگر انسان زمینههای زیاد و گوناگونی را در برنامهی کاری خود داشته باشد، احتمال دارد در یک زمینهی بهخصوص رشد نکند و جنبهی تخصصی را در برنگیرد اما من عمیقاً به این نظریهی مارکس معتقدم که میگوید انسان موجودی چند بعدی است و نمیتواند تنها در یک بُعد خود را بیابد و پیشرفت کند. به هر حال یک بُعدی کار کردن، من را ارضا نمی کند و درون من تشنه گستراندن در عرصهی اندیشه است. من از مطالعهی داستان لذت میبرم، و از نوشتن آن سرشار از لذت. بسیار خوشحال میشوم وقتی که یک مطلب سیاسی مینویسم. زیرا ما این تعریفها را میشناسیم که در یونان قدیم از سیاست به یکی از حکمتها نام برده شده است و مرجعی است که همهی علمها میتوانند خود را در آن بیابند. در مورد محتوای رمان پرستوهای مهاجر میتوانید توضیح بدهید؟ ما در سایت انجمن قلم این رمان را داریم و در دسترس همگان است. من این کتاب را در مدت ۳ ماه نوشته ام. در سال ۹۸وقتی که آن را شروع کردم، تقریباً هر شب از ساعت ۱۲تا صبح ساعت ۵ بیدار بودم و در مدت ۳ ماه آن را نوشتم و به چاپ رساندم. شاید این مورد غیر عادی به نظر آید، زیرا نوشتن رمان، یک پروژه است و معمولاً ۲ تا ۳ سال به طول میانجامد، اما در آن شرایط عنصری در وجودم میجوشید و فغان میکرد که تمام تصویرها و شخصیتها را در وجودم بارز و برجسته کرده بود و احساس میکردم در زمان بسیار کوتاهی قادر خواهم بود که این داستان را به رشتهی تحریر درآورم. من به هیچوجه به زمان فکر نمیکردم و فکر نکرده بودم. زیرا همهی موارد آماده و در جای خود قرار گرفته بود و فقط خستگی، زمان کمتری را به من واگذار میکرد و اگر خستگی مطرح نبود، شاید اوقات بیشتری را صرف آن میکردم. به هر حال تصویر این رمان، دنیای انسانی است که در حال ترک دیار است. او گذشتهی خود را مرور میکند و در زیر شفق این مهاجرت، گذشتهی خود را دوبارهخوانی میکند. یعنی این رمان نقطه تماس جهان قبلی من، یعنی زندگی در وطنم و جهان فعلی که به درون آن سقوط کردهام. تمام آن نوستالژیها، فکرها، خوابهای شیرین و ایدههای رویایی را که ما دنبال کردیم و آزار شبها را که به روزها دوختیم تا بلکه روزی به پایان آن دردها برسیم و نرسیدیم، همهی این موارد باعث شد که در ترسیم برخی از شخصیتها تامل نکنم و بهزودی آن را تقدیم کنم. در این رمان بحث مهاجرت مطرح می شود، بحث شکست رویاها، بحث دنیای اگزیستانسیالیستی است. دنیای وجودی که در عین حال انسان سعی در حفظ اعتقادات خود دارد، اما غمی عمیق در وجود این انسانها که فکر میکنند رسیدن به آن دنیا از محالات است، ظهور میکند. به هر حال آن چیزی که به آن گفته میشود دغدغه های انسان مدرن، همچنانکه بودلر در شعرهای خود اشاره میکند و بعدها مدرنیستهای دیگر مسیر جدیدی در دنیای ادبی و فکری را به این عرصه تقدیم میکنند و انسان مدرن را با دغدغههای فکری خود به تصویرمی کشند؛ من هم توانستم تا حدودی این دنیا را به تصویر بکشم. به طور کلی شما داستان نویسی کردی را در چه سطحی می بینید؟ این سوال بسیار مشکل است. بهطور کلی چون ما کردستانهای مختلف داریم، و هر کدام از این کردستانها با فرهنگهای مخصوص به خود زندگی میکنند، بنابراین نفس کرد بودن باعث اشتراک در همه چیز نمیشود. اما میشود ما بحث از تجربهی داستاننویسی مثلاً در کردستان عراق داشته باشیم و یا در کردستان ایران. من همین سوال را از آقای نهایی پرسیدم، ایشان گفتند که ما هنوز خیلی کمبودها را در این زمینه داریم. بله، داستان قبل از هر چیز محصول زبان است. شخصیتهای کرد متاسفانه هنوز نتوانستهاند با دنیای اطراف خود در سطح عمیقی معامله کنند. این خود عاملی است که در تعریف ادبیات مدرن نتوان دنیای کنونی را تفسیر کرد. این به خودی خود یک مساله از مجموعهای قضایای سیاسی و اجتماعی است. من با نظر آقای نهایی کاملاً موافقم، زیرا ما باید بر اساس یک مقطع مشخص به مساله بنگریم. وقتی ما ادبیات جهانی نو را می بینیم احساس میکنیم که در این زمینه واقعاً کمبود داریم. اما بهجز عنصر زبان، من احساس میکنم یکی از موضوعهایی که در رمان کردی ضعیف به نظر میآید، آن جهانبینی است که رمان بر محور آن استوار است. ما وقتی داستانهای کشوری مانند نروژ را مطالعه میکنیم، بعضی مرحلهبندیهای مشخص را میبینیم که خواننده احساس میکند هر دورانی بر پایهی فکری، فلسفی جهانبینی مشخصی استوار است و نویسنده در این مسیر با خوانندگان دوران خود معامله میکند. وقتی این مراحل طی شد، ما احساس میکنیم که هر دورهای دارای فضا و روح بهخصوصی بوده که این روح در این اثر ادبی متجلی شده است و در دورهی بعدی به گونهای دیگر جلوه مییابد. اما در داستان کردی فاصلهی زیادی مابین بخش زیباییشناسی و بخش جهانبینی دیده میشود. مسالهی دیگر تضاد بین کل و جزء است. وقتی افلاطون، زیبایی را تعریف میکند، آن را یک مفهوم کلی میداند، پس وقتی ما مسایل را در جهان ادبی تجزیه و تحلیل میکنیم، از کلیتی به نام زیبایی بحث میکنیم. در داستان های کردی این پدیده ضعیف است، پس نمیتوان کلیتی به نام زیبایی را تصویر کرد. در داستانهای کوتاه برای مثال داستانهای چخوف، یک یا دو شخصیت وارد حادثه مشخص و کنکرت میشود و بعد از مطالعهی داستان، شما با مفهوم دیگری ارتباط برقرار میکنید. در داستانهای کردی این حالتها بسیار کم است و نهایتاً شما را به آن مقصد نمیرساند. من به سه عامل اشاره کردم، اما برای آیندهی درخشان داستان کردی عبور از این مراحل اجتنابناپذیر است. البته آینده داستان کردی امیدبخش است اما باید سعی کنیم که دوران ها را زیاد کش ندهیم. من دو داستان کوتاه را به نشریه ی رامان جهت چاپ ارسال کردم و سردبیر این نشریه در نامهای که برای من فرستاده بود، مینویسد داستانهایت در بحران جاری داستانهای کوتاه کردی، جای امیدواری است. |
لینکدونی
آخرین مطالب
موضوعات
آرشیو ماهانه
|