رادیو زمانه

تاریخ انتشار: ۴ فروردین ۱۳۸۷

خودکشانه اول

نظرهای خوانندگان

به مانا تبریک میگم برای این همه جستجو در فضاهای تازه و نو. لبخندهای عصبی کاریکاتورهای مانا را دوست دارم. سرزنده باشد انشاالله.

-- اشکان ، Feb 3, 2008 در ساعت 09:28 PM

مانای عزیز هیچ سوسکی به اندازه سوسک تو به کسی کمک نکرده بود! خوشحالم که خداوند بنده های خوبش را به هر وسیله ای به سر منزل سلامت می رساند. شاد باش فعال و ایرانی اما حسرت نخور که در ایران نیستی.

-- فرین.ح.روحانیان ، Feb 3, 2008 در ساعت 09:28 PM

طرح موضوعی تازه در قالب تصویری بدیع ، برای دقایقی مرا میخکوب می کند.

-- یگانه ، Feb 3, 2008 در ساعت 09:28 PM

محشره ...

-- سپیده ، Feb 3, 2008 در ساعت 09:28 PM

بعضي وقتها آزاد كردن روح، تاوان سنگيني داره

-- ع.ر.ش ، Feb 3, 2008 در ساعت 09:28 PM

سلام جالب و قشنگه ولی به نظر من آدم اگه توی ایران عزیزش نباشه بخواد یا نخواد حسرت می خوره.
مانا جان پیشنهاد می کنم برا اینکه هنرتو بپرورونی به ایران برگرد

-- سارا ، Feb 4, 2008 در ساعت 09:28 PM

من هنوزهم با آن "كا"ي دوست داشتني مجموعه كابوس زندگي مي كنم.
با اجازه ات اين كاريكاتور و "به آينده فكر نمي كنم...انيشتن" را پرينت كرده و به ديوار اتاقم چسبانده ام. چون واقعا بي نظير و استثنايي هستند.

-- حمزه ، Feb 4, 2008 در ساعت 09:28 PM

دوست عزیز بنده دانش هنری ندارم، اظهار نظرم فقط احساسی است. لطفاً مقداری امید به قلمتان بیافزایید. حیف است این استعداد زیر غبار نا امیدی بماند.

-- منصور ، Feb 4, 2008 در ساعت 09:28 PM

این لبخند دو معنا را با هم درآمیخه. هم موذیانه است و هم بشدت احمقانه.
من این نوع لبخند را میشناسم.
زنده و موفق باشید.
یک دوست

-- بدون نام ، Feb 5, 2008 در ساعت 09:28 PM

مثل همیشه کارت درسته.

موفق بمان

-- محمد ، Feb 5, 2008 در ساعت 09:28 PM

مانا همیشه با ما بمان!!!!

-- آرمان ، Feb 6, 2008 در ساعت 09:28 PM

مطلقا با نظر سارا مخالفم.
كشوري كه به خاطر كشيدن يك كاريكاتور در مجله كودكان ! هنرمندش را به زندان مي اندازد لايق داشتن آن هنرمند نيست.(به هيچ وجه منظورم "مردم" شريف و هنردوست ايراني نيست دقيقا حاكمان ايران را عرض مي كنم.)

-- حمزه ، Feb 6, 2008 در ساعت 09:28 PM

هيچ وقت يادم نميره که در مقطع راهنمائی که بوديم، معلم انشاء طوری با وجد منتظر اتمام نثر تو بود که خدا ميدونه. يکبار گفت بچه ها، انشاء يعنی اين.... انگار تمام لغات از صفحه کاغذ جدا شده اند و با زيبايی تمام داستان مانا را تصوير ميکنند.
درود بر تو

-- محمد ، Feb 7, 2008 در ساعت 09:28 PM

مانا جان تو بخشي از نوستالژي كودكي من هستي.{ كساني كه ايران جمعه آن سال ها را مي خواندند متوجه منظور من از اين اسم مي شوند.}

-- چسمخ ! ، Feb 9, 2008 در ساعت 09:28 PM

به امید دیدار شما از نزدیک!

-- آقای کا ، Feb 13, 2008 در ساعت 09:28 PM

در این وبلاگ مطلبی هست که بی ارتباط به مانا نیستانی نیست:
dehdashtcartoon.blogfa.com

-- احسان گنجی ، Feb 14, 2008 در ساعت 09:28 PM

رشته اي در گردنم افكنده دوست
تار و پودش از محبت هاي اوست
گه به ديرم ميكشد گاهي به شام
ميكشد هر جا كه خاطر خواه اوست.

-- شاه شمشاد قدان ، Mar 23, 2008 در ساعت 09:28 PM