تاریخ انتشار: ۱ اردیبهشت ۱۳۸۷ • چاپ کنید    

زنداني هفتم

زندانی‌ها مانا نیستانی زندانی هفتم

نظرهای خوانندگان

شاهکاره!

-- ر ، Apr 20, 2008 در ساعت 03:05 PM

سلام ....چقدر کاریکاتوراتون رودوست دارم....نقاشی هایی که هر کدوم به اندازه ی یه دنیا حرف واسه گفتن دارن....آقای نیستانی،الگوی همیشگی من....امیدوارم که همیشه شاد ، سلامت و آزاد باشید.

-- ارعوان ، Apr 20, 2008 در ساعت 03:05 PM

سلام مانا
آدرس ای-میل شخصی شما را ندارم که براتون ای-میل بفرستون. من آدرس ای-میل خودم را در کادر بالا وارد کردم.
علی-کلن

-- علی ، Apr 20, 2008 در ساعت 03:05 PM

رو اخترک من که به این کوچکی است، همين‌قدر که چند قدمی صندليت را جلو بکشی می‌توانی هرقدر دلت خواست غروب تماشا کنی. يک روز چهل و سه بار غروب آفتاب را تماشا کردم!
خودت که می‌دانی وقتی آدم خيلی دلش گرفته باشد از تماشای غروب لذت می‌برد. خدا می‌داند آن روز چهل و سه غروبه چه‌قدر دلم گرفته بود.

-- مریم ابریشمکار ، Apr 20, 2008 در ساعت 03:05 PM

شاهکار است مانا، شاهکار!
لذت بردم. این یکی واقعاً زندانی است ...

-- تعقیب کننده ، Apr 21, 2008 در ساعت 03:05 PM

وای خدای من . این دیگه بی نظیره.

-- یگانه ، Apr 21, 2008 در ساعت 03:05 PM

خیلی عالی بود

-- علی ، Apr 21, 2008 در ساعت 03:05 PM

کم کم دارم زندانی می شم کا

-- اردوان ، Apr 21, 2008 در ساعت 03:05 PM

من آن زنجیر بر پای ام
که نه پایی دگر دارد
نفهمیدم چرا یازده حلقه و همه ی حلقه ها مشابه اند. اگر من زوم کنم، فاکتور ها را تفکیک میکنم.
اما ایده عالی است. براوو
گیس

-- بدون نام ، Apr 23, 2008 در ساعت 03:05 PM

بی نظیر بود!

-- آرش ، Apr 23, 2008 در ساعت 03:05 PM

احسنت. واقعا عالی.
این زندانی سخت اسیر داشته های خودش مونده. سیاره کوچک هر کسی میتونه بندی باشه بر پایش

-- مداد آبی ، Apr 24, 2008 در ساعت 03:05 PM

نظر بدهید

(نظر شما پس از تایید دبیر وب‌سایت منتشر می‌شود.)


(نشانی ایمیل‌تان نزد ما مانده، منتشر نمی‌شود)



موضوعات