خانه > جمعه > پرسه در متن > دوربین؛ رمانی به روایت فرزندان گراس | |||
دوربین؛ رمانی به روایت فرزندان گراسناصر غیاثیجمعهی هفتهی گذشته جدیدترین کتاب گونتر گراس، «دوربین» با عنوان فرعی «داستانهای تاریکخانه» انتشار یافت. آنگونه که ناشر کتاب توضیح میدهد، این کتاب ادامهی کتاب اتوبیوگرافیک «هنگام پوست گرفتن پیاز» است که دو سال پیش منتشر شده و عمدتاً به خاطر اقرار گراس به عضویت در اِس اِس جنجالی به پا کرده بود. در آن کتاب گراس از خاطرات دوران کودکی، جوانی، ایام جنگ و سالهای بعد از جنگ، شروع به کار ادبی و هنری تا موفقیت «طبل حلبی» میگوید. کتاب جدید دویست صفحهای گراس از آغاز سالهای دههی شصت میلادی شروع و با گرفتن جایزهی نوبل تمام میشود. کتاب به ماریا راما تقدیم شده و دوربین عکاسی کهنهی او بوکس Asbach-alter Agfa-Box مدل ۵۴ طرح روی جلد کتاب است. منتقدان آلمانی کتاب چندان از این کتاب راضی نیستند و گراس تا امروز حاضر به هیچ مصاحبهای در مورد این کتاب نشده است.
محتوای کتاب پدری نویسنده هشت فرزندش را فرامیخواند تا از او بگویند. کتاب با این جملهی کلاسیک داستانهای کهن آغاز میشود: «یکی بود یکی نبود. پدری بود که چون پیر شده بود، دخترها و پسرهایش را جمع کرد.» غیر از این چیز دیگر افسانهگونهای در کتاب نیست، مگر یک عکاس زن به نام ماری و یک دوربین اسرارآمیز. پدر از سویی در تلاش است محبت فرزندانش را به دست بیاورد و از سویی دیگر، خواهان شنیدن گلایهها و انتقادات و در یک کلام تمام آن چیزهایی است که فرزندانش تا آن روز به زبان نیاورده بودند. آنها همه با هم و یکجا گرد نمیآیند. گاهی این پسر گاهی آن دختر، بسته به وقت و حوصله در منزل یکی جمع میشوند و در مجموع نُه بار در ترکیبهای گوناگون با پدر مینشینند. آشپزی میکنند، چیز مینوشند و پدر میکروفون را میگذارد جلوی بچهها: «از این لحظه کلام در اختیار بچههاست.» بچهها برای همه و برای پدر، مثلا شرح میدهند که او چه غذایی پخته بود، سفیر چین کی تلفن کرده بود و منتقدان چطور به او حمله کرده بودند. آنها قرار نیست رعایت حال پدر را بکنند، پس گاه با مهر از او میگویند و گاه بدون کمترین ملاحظهکاری. از گفتههای صریح و صدیق فرزندان چنین معلوم میشود که پدر هنرمند کمتر آن پدری بوده که با کودکاناش بازی میکند، چرا که یا مشغول نوشتن کتابی تازه است یا به خاطر ادبیات در سفر یا درگیر مبارزات انتخاباتی و یا در جستجوی عشقی تازه. رابطه پدر و فرزندان بیشتر رابطهای سنتی است.
خیال یا واقعیت گرچه در سراسر کتاب حتا یک بار هم اسم «گراس» نمیآید و همه از او به عنوان «پدرجان» نام میبرند، اما با این وجود «دوربین» یا «داستانهای تاریکخانه» روایت زندگی نویسندهای است به نام گونتر گراس و از مقطعی خاص که از منظر فرزندانش و به قلم خود او نوشته شده است. در طول کتاب مراحل مختلف زندگی گراس به ترتیب زمانی توصیف میشود و لابهلای آن خواننده از اندیشههای پدر باخبر میشود. مثلاً گرچه او تعلق خاطری به هیچ دینی ندارد، اما میگذارد بچههایش را غسل تعمید بدهند، چون معتقد است حالا که سالها مالیات کلیسا پرداخت کرده، چه عیبی دارد بچههایش غسل تعمید داده شوند. یا مثلاً باز هم به ترتیب زمانی از جزییات و میانپردههایی در مورد شکل گرفتن آثار مشهورش، بحران در روابط زناشویی، تعداد نوهها و یا اینکه خانهشان برخلاف خانههای معمولی دیگر پرده ندارد، حرف زده میشود. در یک کلام گونتر گراس در این کتاب خود را از چشم هشت فرزند و دوربینی قدیمی و طی سالهای ۱۹۵۹ تا ۱۹۹۵ میبیند و اینهمه به قلم خودش. ماریا رامای واقعی و ماری کتاب گراس این کتاب را به ماریا راما تقدیم کرده است. خانم ماریا راما طی دههای متمادی دوست گراس و خانوادهاش بوده و با دوربیناش در طول چهل سال بیش از شش هزار عکس از او و خانوادهاش گرفته بود و نیز از اینجا و آنجا برای کتابهای گراس. ماریا راما در سال ۱۹۹۷ درگذشت. گراس، ماری کتاب را از روی او ساخته است. در کتاب یک نفر پس از مرگ از ماری حرفهای او را نقل میکند. دوربین دوربین ِ کتاب یک دوربین قدیمی مربوط به اوایل دههی سی میلادی ساخت کارخانهی آگفاست که از جنگ جهانی دوم جان سالم به دربرده و از آن زمان دارای قدرتی جادویی شده است: عکسهایی میگیرد که سوژههایش وجود خارجی ندارند، از گذشته و آینده عکس میگیرد. چیزهایی میبیند که پیش از آن وجود نداشتند، قادر است به تاریکیهای گذشته نور بتاباند، آینده راببیند و آرزوها و امیال آنانی را که در برابرش میایستند، بشناسد. اما گویا در جریان جنگ بلایی سرش آمده که امروز قاطی کرده است. کار این دوربین بیش از همه زنده کردن خاطرات گذشته است.
منظر روایت این بار، برعکس «هنگام پوست گرفتن پیاز» که در آن خود گراس با کاویدن حافظه از خودش میگوید، اینبار این هشت فرزند او و یک دوربین عکاسی هستند که بار روایت را بر دوش میگیرند. نود و پنج درصد زبان کتاب زبان گفتار است، آنهم زبان گفتار امروزی جوانان آلمانی که زبان و ریتم گفتار همهشان یکسان است. دوربین؛ ژانری تازه «دوربین» در اساس تکرار استعاره «هنگام پوست گرفتن پیاز» است: لایه لایه پوست گرفتن و به مغز نرسیدن. اما آیا میشود گفت «دوربین» رمان است؟ نمیشود. آیا میشود گفت اتوبیوگرافی است؟ نمیشود. شاید ژانر تازهای باشد که گراس آفریده. اما از سویی دیگر چون کتاب از زبان فرزندانی روایت میشود، که با نام حقیقی ِ خود ظاهر نمیشوند. میتوان مدعی بود که گراس خیالاش را پرواز داده است، کتابی نوشته که میان خیال و واقعیت در نوسان است. چه بسا محول کردن وظیفهی روایت به فرزندان به قصد حقیقینمایی و صداقت هرچه بیشتر روایت باشد. یا اصلا ضدبیوگرافی است؟ با تمام این احوال مشخص است که «دوربین» ادامهی بیوگرافی «هنگام پوست گرفتن پیاز» است، اما با شیوه و سبک وسیاقی دیگر. تردیدی نیست که تمام نشانههای موجود در کتاب حاکی از این است که زندگی گونتر گراس روایت میشود. چرا که تمام شخصیتهای کتاب، خود گراس و خانوادهاش هستند: سه پسر و یک دختر از همسر اول، دو دختر از دو زن بعدی و نیز دو پسر که همسر فعلیاش از ازدواج اول داشت. آنچه که میتوان گفت این است: میان تمام آنچه که گراس در این کتاب از زبان فرزنداناش دربارهی خودش میگوید، نشانههایی ضمنی و صریح بیشماری وجود دارد که حکایت از واقعیت بیرونی زندگی این نویسندهی هشتاد سالهی آلمانی دارد و نیز نشانههای دیگری که نمیتوان تطابق آن را با زندگی واقعی گونتر گراس سنجید. |
لینکدونی
آخرین مطالب
موضوعات
آرشیو ماهانه
|
نظرهای خوانندگان
aghaye ghiasi salam. neveshteye jalebi bood! naghde digarei ham az in ketabe gars khandam ke aghaye naghed neveshte va kami mofasal-tar va jaleb-tar bood. dar inja
http://www.bbc.co.uk/persian/arts/story/2008/09/080903_an-khn-gunter-grass.shtml
-- sara ، Sep 10, 2008 در ساعت 05:05 PMسلام خانم سارا. خیلی ممنون. بله مقاله ی آقای ناقد را دیده بودم.
-- ناصر غیاثی ، Sep 12, 2008 در ساعت 05:05 PM