تاریخ انتشار: ۱۲ مهر ۱۳۸۷ • چاپ کنید    

از خُرخُر کردن تا گوته و شکسپیر

برگردان: ناصر غیاثی

نخستین آزمایش مستند که قرار بود منشاء زبان انسان را توضیح بدهد، در قرن دوم قبل از میلاد مسیح در مصر انجام گرفت. فرعون کودکی را گذاشت تا در انزوا بزرگ شود. می‌خواست ببیند او نخستین واژه‌اش را به چه زبانی می‌گوید.

حدود سال ۱۵۰۰ میلادی همین آزمایش را پادشاه اسکاتلند، جیمز چهارم تکرار کرد. دستور داد دو پسربچه را زندانی کنند. آن‌ها واقعاً زبانی متشکل از آواها و حرکاتی که فقط برای خودشان قابل فهم بود، ساخته بودند.

این زبان اما باعث یاَس سلطان شد چون با زبان بهشتی ِ در واقع مطلوب پادشاه تطابق بسیار کمی داشت. ۵۰۰ سال بعد، وقتی هورست اِم مولر، دانشمند بیله‌فلدی به پژوهش درباره‌ی شالوده‌ی بیولوژیک قدرت تکلم می‌پردازد، آزمایشات دیگر آن‌قدر بی‌رحمانه نیستند.

آدم‌های مورد آزمایش او در حالی که امواج مغزی‌شان ضبط می‌شود، فقط به صدایی از روی نوار گوش می‌دهند. مولر هدف آزمایش را این‌طور توضیح می‌دهد:

«می‌خواهیم بدانیم آیا مقوله‌های زبان‌شناسیک مثلاً درآمد ِ یادگیری اسامی، تصنعی‌اند یا این‌که دارای شالوده‌ای طبیعی در مغز هستند.»


تکامل

فرض این نیوروبیولوژیست و زبان‌شناس این است که در طول تاریخ، زبان از دیگر قابلیت‌های شناختی (Kognitive Fähigkeiten) انسان پدید آمده است و در ابتدا پیشازبانی (Vor-sprache) ساده موجود بوده که اجداد ما آرام آرام به آن تکامل بخشیدند.

تا میانه‌ی سال‌های ۵۰، زبان از نشانه‌های هوش ((Intelligenz انسانی بشمار می‌رفت. گمان می‌کردند انسان همان‌طور زبان یاد می‌گیرد که بازی شطرنج را.

نوآم چامسکی، زبان‌شناس آمریکایی با این نظریه که زبان به سادگی فراورده‌ی یک فرآیند ِ یادگیری است، مخالفت ورزید.

در عمل هر انسانی جدا از ملیت‌اش می‌تواند حرف بزند و گرچه بیشتر انسان‌ها قواعد زبان را نمی‌شناسند، اما حتا بچه‌های سه ساله هم این توانایی را دارند که تعداد بی‌شماری از جملاتی از نظر دستوری درست را، به زبان بیاورند.

به این خاطر چامسکی نتیجه می‌گیرد همه‌ی انسان‌ها با یک ارگان زبانی، «دستور زبان ذهنی (mental)» متولد می‌شوند که آموختن زبان را ممکن می‌سازد. فقط این ارگان باید در طول دوران کودکی به قواعد و واژگان زبان مادری تجیهز شود.


نشان دادن چگونگی تکامل زبان در عمل وظیفه‌ی ساده‌ای نیست. زبان، برخلاف ویژگی‌های جسمی تبدیل به فسیل نمی‌شود.

هم‌چنین نمی‌شود فرم‌های گذار تقریبی زبان را در گونه‌های (Art) دیگر ثابت کرد. البته آزمایش‌های مورد مناقشه‌ای وجود دارد که زبان را در میمون‌های آدم‌نما اثبات می‌کند.

اما براساس شناخت‌های به دست آمده انسان تنها گونه‌ی سخنگو است. با این وجود حتی امروز هم می‌شود فرم‌های گذار یا پیشازبان‌ها را بازسازی کرد.

این را ستیون پینکر آمریکایی در اواسط سال‌های ۹۰ در کتاب‌اش «غریزه‌ی زبان» به نحو گویایی نشان داد. یک مثال، زبان‌های پیدجین (Pidgin) است که اغلب زمانی به وجود می‌آیند که انسان‌ها مجبورند بدون داشتن یک زبان مشترک با هم ایجاد ارتباط کنند.


این زبان‌ها خیلی ساده‌تر از زبان‌های عادی ساخته شده‌اند، ترتیب واژگانی معینی ندارند و از واحدهای دستوری خیلی کمی برخوردارند.

واضح نیستند، و تشریح واقعیت ِ یک امر در یک زبان پیدجین یا مشکل است و یا اساساً انجام شدنی نیست. اگر یکی از اجداد ما به زبان پیدجین حرف می‌زد، در برابر همنوعان بدون ‌زبان‌اش از برتری تکاملی برخوردار بود.

رشد پیشازبان و از آن‌جا به سمت زبان کامل در مدتی کمتر از ۴۰ هزار سال، که امروزه در بسیاری از کتاب‌های آموزشی قید شده است، طول کشید.

مولر بر این نظر است که از قدرت تکلم تا نخستین پیشازبان دست کم یک میلیون سال به طول انجامید. به این ترتیب زبان نه فقط یکی از نشانه‌های هومو ساپینس (Homo sapiens)، (انسان ذی‌‌شعور) مدرن، بلکه ویژگی ِ انواع (انسانی) ‌شد.


به تازگی پژوهش‌گران دانشگاه داک در آمریکا نشان دادند که کانال عصبی به طرف زبان (اندام) نزد نئاندرتال‌‌ها و دیگر هومینیدها که قریب به ۳۰۰ هزار سال پیش زندگی می‌کردند، تقریباً همان قدر کلفت بود که نزد انسان امروز، در حالی که این کانال نزد میمون‌های انسان‌نما به گونه‌ی چشم‌گیری نازک‌تر است.

این نشانه‌ای حاکی از جنبش بیشتر زبان (اندام) است که برای ادا کردن آواها ضروری است. به این ترتیب پژوهش‌گران ابطال این نظر را هم اعلام می‌کنند که نئاندرتال‌ موجودی بی‌کلام بوده که در بهترین حالت می‌توانست با خُرخُر کردن ِ آواها منظورش را بفهماند.

هم‌چنین پهنای یک کانال عصبی نشانه‌ای است حاکی از عمر دراز زبان. یکی از بهترین فُسیل‌های به دست آمده از اجداد انسان، «جوان اهل تورکانا» تقریباً ۱.۶ میلیون سال پیش در ساحل دریایی به همین نام در آفریقا زندگی می‌کرد.

او از همان اول می‌توانست راست راه برود، اما نخاعِ او در ‌جایی که عضله‌های قفسه سینه را کنترل می‌کند، بسیار ضعیف‌تر از انسان امروزی رشد کرده بود.


هومونیدها

نتیجه این بود که او با دقتی کمتر از آن‌چه انسان امروزی می‌تواند، قادر بود قفسه سینه و به دنبال آن گلوی‌اش را کنترل کند. با این وجود پژوهش‌گران احتمال می‌دهند که این‌گونه ممکن است صاحب یک پیشازبان بوده باشد.

پیش‌ شرط قدرت تکلم، داشتن تعدادی توانایی‌های دماغی است. «جوان اهل تورکانا» و هم‌عصران او ابزار سنگی تولید می‌کردند.

پیش شرط تولید ابزار، تصور ِ آن ابزاری که در آینده قرار است تولید شود، در مغز سازنده‌ی ابزار است و این مستلزم ترتیب معینی از اعمال است.

برخی از پژوهش‌گران اعتقاد دارند که این دستور زبان ِ متناسب با عمل و پیشازبان به موازات هم رشد کرده‌اند. آزمایشات بیله‌فلد اشاره‌های محوی به یک توضیح متحمل دیگر دارند.

مولر می گوید: «‌وقتی پریمات‌ها (نخستینیان) بتوانند جهان پیرامون‌شان را مثلاً به جاندار و بی‌جان، خوردنی و نخوردنی طبقه‌بندی کنند، از نظر تنازع بقا به نفع آن‌ها است.»

مولر همراه با زابینه وایس از انستیتوی نویروفیزیلوژی دانشگاه وین توانست نشان بدهد که چنین طبقه‌بندی‌کردن‌هایی از نظر فیزیولوژی در مغز قابل اثبات هستند.

عکس‌العمل دانشجویان‌اش نسبت به این‌که آیا از مفهومی انتزاعی مثل رضایت خاطر یا یک مفهوم عینی مثل سیب نام برده شود، متفاوت بود‌‌.


در‌مورد مفاهیم عینی نقاط بسیاری از مغز فعال می‌شوند، در حالی که مفاهیم انتزاعی فقط باعث فعال شدن یک بخش از مغز می‌شوند.

اسامی خاص جایگاه ویژه‌ای را به خود اختصاص می‌دهند. مولر می‌گوید: «اسامی خاص، چیز ویژه‌ای هستند چون شناخت فردی مهمی را در اختیار جانداران می‌گذارند.»

به این ترتیب برای کاکایی جیغ ِ جوجه‌های‌اش در لانه علامت ویژه‌ای دارد، معنی‌اش این است: «جوجه‌های من». میمون‌های دُم‌دراز برای دشمنان متفاوت، صداهای اخطارکننده‌ی متفاوتی دارند.

بسته به این‌که پلنگ یا عقاب به آن‌ها نزدیک شود، یا به بالای درخت‌ها می‌گریزند یا در بیشه‌های نزدیک به زمین پنهان می‌شوند.

از قرار معلوم زمانی اجداد ما از چنین علامت ویژه یک علامت غیرویژه ساختند، به این ترتیب که آواها را به‌طور متغیر به‌کار ‌بردند. به این وسیله می‌شد از اشیاء یا اشخاص در غیاب‌شان هم نام برد.


منبع:
تکامل زبان

نظرهای خوانندگان

پس آدم و حوا چه طوری صحبت می کردند؟!!!!!!!
ااااااای بابا، گرفتاریم. حد اقل همین سوالم از خودمون نمی کنیم. مقاله رو (اگر) می خونیم، می گیم جل الخالق و می ریم واسه نماز.

-- سینا ، Oct 4, 2008

مطلب جالبی بود و لذت بردم ولی داشتم فکر می کردم آیا میشه به جای ترجمه کلمه
Vor- Sprache
که شما ترجمه " پیشا زبانی" را بکار برده اید کلمه " ماقبل زبان " یا راحتتر همون " پیش زبانی" را بگوییم که قابل فهم تر باشد

-- بدون نام ، Oct 4, 2008

نظر بدهید

(نظر شما پس از تایید دبیر وب‌سایت منتشر می‌شود.)
-لطفا به زبان فارسی کامنت بگذارید.
برای نوشتن به زبان فارسی می توانید از ادیتور زمانه استفاده کنید.
-کامنتهایی که حاوی اتهام، توهین و یا حمله شخصی باشد هرز محسوب می شود و منتشر نخواهد شد.


(نشانی ایمیل‌تان نزد ما مانده، منتشر نمی‌شود)